شهیدعلی اسفندیاری قبل از اینکه به جبهه اعزام شود نام بروبچههای محله طلاب را به شعر درآورد تا خاطره آنها را برای خود و محله زنده نگه دارد. او در زمان انقلاب جزو فعالان بسیجی بود.
محله طلاب اواخر دهه۴۰ با افزایش جمعیت طلاب دینی در مشهد، آیتالله فقیه سبزواری برای اسکان طلبهها از آستان قدس درخواست زمین کرد. مسئولان آستان قدس نیز مزرعه محرابخان همراه با مزارع اطراف را در قالب یک پلاک به ثبت رساندند و به طلاب مشهد اجاره دادند. از آن زمان این محله به کوی طلاب معروف شد.

فاطمه سارونی لحظات شاد و غمگین زندگیاش را ثبت کرده است. طبع شعر این شاعر ۲۴ ساله باعث شده اشعار زیادی بگوید و آنها را در کتابی ۴۸صفحهای گردآوری کند.
مسعود رسولی، نوجوانی است که با وجود سن کمش، کارنامهای پُر از مدال و افتخار در رشته کیکبوکسینگ دارد. میگوید: در سه سال گذشته، شش بار قهرمان استان شدم. یک بار هم در مسابقات کشوری دوم شدم. دوتا کمربند طلایی گرفتم.
بعد از اینکه فهمیدم تعبیر خوابم شهادت فرزندم است، از شدت گریه و ناله تمام بدنم سست شد. با اصرار از او خواستم به جبهه نرود ولی او که عاشق شهادت بود قبول نکرد و اشتیاقش برای جبههرفتن بیشترشد.
دبیرستان آیتالله کاشانی در محله طلاب مشهد بیش از صدشهید داشت، صدشهیدی که از مدرسه راهی جبهه شده بودند، کم کاری نیست آدم از پشت نیمکت مدرسه و با کیف و کتابش به فکر جبهه رفتن باشد.
در چهارراه آسایشگاه خیابان المهدی یک ردیف دیوار سیمانی تا وسط کوچه کشیده شده و سه درِ فلزی بزرگ از میانش باز شده که راه ورود به خانههای جذامیان است. آدمهایی که جذام، دست و پاهایشان را خورده است.
محمدحسین ایزدی میگوید: پدرم زندگی سادهای داشت. اهل تجملات نبود. در دوران حیاتش بارها به ما توصیه کرده بود برایش مراسم نگیریم و حتی سنگ قبر هم برایش نگذاریم و برای مردم مظلوم غزه کمک کنیم.